1. اسد بن مالک اسد بن مالک، از عناصر خبیث و قاتلین در کربلا است. نام او به گونه های مختلفی چون اسید بن مالک، و اسید بن مالک حضرمی، ذکر شده است. بعضی از مورخین چون (ابن شهرآشوب در مناقب) و سیدمحسن امین در (اعیان الشیعه) و قاضی نعمان او را شریک در قتل حضرت عبدالله فرزند مسلم بن عقیل (علیه السلام) با همدستی عمرو بن صبیح صیداوی می دانند و در زیارت شهداء از ناحیه مقدسه امام زمان (علیه السلام) چنین آمده است: (السلام علی القتیل بن القتیل (عبدالله بن مسلم بن عقیل) و لعن الله قاتله عامر بن صعصعه و قیل اسد بن مالک)[1] و امام زمان (علیه السلام) قاتل او را لعنت کرده است. اسید [اسد]، از جمله 10 نفری بود که بعد از شهادت حسین بن علی (ع)، بر بدن مبارک او با اسب تاختند و استخوان ها و سینه آن حضرت را درهم شکستند و چون نزد ابن زیاد ملعون رفتند، خواست اظهار خوش خدمتی کند و جایزه بگیرد، شعری به این مضمون خواند: (نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعسوب شدید الأسرة ما سینه حسین را درهم کوبیدیم بعد از آن که پشت او را لگدمال کردیم با اسبان قوی هیکل و تیزتاز!! (لعنة الله علیهم)).[2] ابن زیاد گفت: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ای امیر ما کسانی هستیم که نیکو خدمت کردیم. ابن زیاد وقعی بر ایشان نگذاشت و فرمان داد تا جایزه کمی به آنها دهند. ابو عمر زاهد گوید: چون نسب این ده نفر را بررسی کردند، دیدند که همه حرامزاده و از اولاد زنا بودند. سرانجام کار او: زمانیکه مختار ثقفی به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام در سال 66 ه.ق، قیام کرد، دستور داد دست و پای آنها را به میخ های آهنین بر زمین بکوبند و حکم داد تا بر بدن ایشان اسب تاختند تا هلاک شده و در زیر سم اسبان نابود گشتند.[3] 2. اسود بن خالد اودی[ازدی] از جنایتکاران لشگر کوفه و عمربن سعد در کربلا است! وی از قبیله (بنی اود) بود .روز عاشورا سال 61 ه.ق بعد از این که کوفیان، حسین بن علی علیه السلام را به شهادت رساندند. جهت غارت لباس های او، به جسد مقدسش رو آوردند، در آن موقع، (اسود بن خالد) ملعون نعلین آن حضرت را ربود.[4] [1]. اقبال الاعمال، ج 3، ص 343 و 76. [2]. خوارزمی، مقتل،ج2ص39. [3]. نفس المهموم،شیخ عباس قمی،ترجمه علی نظری منفرد،ص468؛ملهوف ص 182، بحارالانوار ج45 ص59. [4]. الطبقاتالکبری؛محمد بن سعد کاتب واقدی (م 230)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی،ج5،ص: 108؛نفس المهموم،شیخ عباس قمی،ترجمه علی نظری منفرد،ص453.
1. اسد بن مالک
اسد بن مالک، از عناصر خبیث و قاتلین در کربلا است.
نام او به گونه های مختلفی چون اسید بن مالک، و اسید بن مالک حضرمی، ذکر شده است. بعضی از مورخین چون (ابن شهرآشوب در مناقب) و سیدمحسن امین در (اعیان الشیعه) و قاضی نعمان او را شریک در قتل حضرت عبدالله فرزند مسلم بن عقیل (علیه السلام) با همدستی عمرو بن صبیح صیداوی می دانند و در زیارت شهداء از ناحیه مقدسه امام زمان (علیه السلام) چنین آمده است:
(السلام علی القتیل بن القتیل (عبدالله بن مسلم بن عقیل) و لعن الله قاتله عامر بن صعصعه و قیل اسد بن مالک)[1] و امام زمان (علیه السلام) قاتل او را لعنت کرده است.
اسید [اسد]، از جمله 10 نفری بود که بعد از شهادت حسین بن علی (ع)، بر بدن مبارک او با اسب تاختند و استخوان ها و سینه آن حضرت را درهم شکستند و چون نزد ابن زیاد ملعون رفتند، خواست اظهار خوش خدمتی کند و جایزه بگیرد، شعری به این مضمون خواند: (نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعسوب شدید الأسرة
ما سینه حسین را درهم کوبیدیم بعد از آن که پشت او را لگدمال کردیم با اسبان قوی هیکل و تیزتاز!! (لعنة الله علیهم)).[2]
ابن زیاد گفت: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ای امیر ما کسانی هستیم که نیکو خدمت کردیم. ابن زیاد وقعی بر ایشان نگذاشت و فرمان داد تا جایزه کمی به آنها دهند.
ابو عمر زاهد گوید: چون نسب این ده نفر را بررسی کردند، دیدند که همه حرامزاده و از اولاد زنا بودند.
سرانجام کار او:
زمانیکه مختار ثقفی به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام در سال 66 ه.ق، قیام کرد، دستور داد دست و پای آنها را به میخ های آهنین بر زمین بکوبند و حکم داد تا بر بدن ایشان اسب تاختند تا هلاک شده و در زیر سم اسبان نابود گشتند.[3]
2. اسود بن خالد اودی[ازدی]
از جنایتکاران لشگر کوفه و عمربن سعد در کربلا است!
وی از قبیله (بنی اود) بود .روز عاشورا سال 61 ه.ق بعد از این که کوفیان، حسین بن علی علیه السلام را به شهادت رساندند. جهت غارت لباس های او، به جسد مقدسش رو آوردند، در آن موقع، (اسود بن خالد) ملعون نعلین آن حضرت را ربود.[4]
[1]. اقبال الاعمال، ج 3، ص 343 و 76.
[2]. خوارزمی، مقتل،ج2ص39.
[3]. نفس المهموم،شیخ عباس قمی،ترجمه علی نظری منفرد،ص468؛ملهوف ص 182، بحارالانوار ج45 ص59.
[4]. الطبقاتالکبری؛محمد بن سعد کاتب واقدی (م 230)، ترجمه محمود مهدوی
دامغانی،ج5،ص: 108؛نفس المهموم،شیخ عباس قمی،ترجمه علی نظری منفرد،ص453.
- [سایر] خالد بن ولید که بود؟
- [سایر] خالد بن ولیدی که با عمر مخالف بود سنی مذهب بود یا شیعه؟
- [سایر] واژه (ام شمله) که توسط خالد بن ولید برای تحقیر عمر بن خطاب استفاده شد، به چه معنا است؟
- [سایر] چرا پیامبر به امثال ابوبکر و عمر و خالد ابن ولید و... مأموریت میداد و آنها را بعنوان نماینده خود قرار میداد؟
- [سایر] (اسود عَنسی) چه کسی بود؟
- [آیت الله سبحانی] در صورتی که شکستگی استخوان نشیمنگاه موجب ناتوانی در امساک باد گردد. آیا استناد به روایت سلیمان بن خالد و عبارت(فلم یملک استه) می توان قائل به دیه شد؟
- [سایر] منظور از عبارت (واعلم کل ابیض و اسود) در خطبه غدیر چیست؟
- [سایر] منظور از عبارت (واعلم کل ابیض و اسود) در خطبه غدیر چیست؟
- [سایر] ابراهیم بن مالک اشتر از اصحاب کدام امام بوده است؟
- [سایر] (ینزع فی مشیه) در روایت زیر به چه معنا است؟ (عَنْ عَلِی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ بَشِیرٍ النَّبَّالِ قَالَ کنَّا مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الْمَسْجِدِ إِذْ مَرَّ عَلَینَا أَسْوَدُ وَ هُوَ ینْزِعُ فِی مَشْیهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّهُ الْجَبَّارُ قُلْتُ إِنَّهُ سَائِلٌ قَالَ إِنَّهُ جَبَّارٌ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) کانَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع یمْشِی مِشْیةً کأَنَّ عَلَی رَأْسِهِ الطَّیرَ لَا یسْبِقُ یمِینُهُ شِمَالَهُ).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه عامل، مدّعی شود که سرمایه را به مالک ردّ نموده و بیّنه نداشته باشد و مالک منکر بشود، قول مالک با قسم مقدم است.
- [آیت الله وحید خراسانی] مزارعه ان است که مالک یا کسی که در حکم مالک است مانند ولی یا مالک منفعت یا انتفاع یا کسی که زمین متعلق حق اوست مانند حق التحجیر با زارع قرارداد کند که زمین را در اختیار او بگذارد تا زراعت کند و مقداری از حاصل ان را به مالک یا به کسی که در حکم مالک است بدهد
- [آیت الله وحید خراسانی] خیابانهایی که احداث می شود و خانه و املاک مردم در مسیر انها قرار می گیرد و دولت به جبر و اعمال زور انها را خراب و خیابان کشی می کند عبور از انها جایز است ولی تصرف در مصالح ان املاک بدون اذن مالک انها جایز نیست
- [آیت الله اردبیلی] کارهایی نظیر احداث راه آب، دیوار کشی و نصب موتور که معمولاً در هر سال تکرار نمیشود، در صورتی که در قرارداد شرط نشده باشد، به عهده مالک باغ میباشد و کارهایی نظیر اصلاح درختان، کندن علفهای هرزه و آبیاری که طبق معمول هر سال تکرار میشوند، در صورتی که در قرارداد شرط نشده باشد، به عهده باغبان میباشد.
- [آیت الله مظاهری] آبی که عاصم بوده اگر انسان شک کند هنوز عاصم است یا نه، حکم آب عاصم را دارد مثلاً آبی که به اندازه کر بوده اگر انسان شک کند از کر کمتر شده یا نه، مثل آب کر است. و آبی که عاصم نبوده اگر انسان شک کند عاصم شده یا نه، حکم آب عاصم را ندارد، مثلاً آبی که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده یا نه، حکم آب کر را ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در مضاربه چند چیز معتبر است: اول: مالک و عامل بالغ، عاقل و مختار باشند و مالک شرعاً از تصرف در اموال خود ممنوع نباشد. دوم: ایجاب از طرف مالک و قبول از طرف عامل. (به لفظ باشد یا به غیر لفظ، عربی باشد یا غیرعربی) سوم: باید سرمایه عین خارجی باشد و مضاربه با دین صحیح نیست، بلی چنانچه طلبکار، مدیون را وکیل در قبض طلب و در ایجاب عقد مضاربه از طرف او کند و مدیون پس از قبض و ایجاب از جانب خود هم قبول نماید مضاربه صحیح است. چهارم: سود حاصله فقط بین مالک و عامل باشد و چنانچه شرط کنند که چیزی از سود برای غیر باشد، شرط صحیح نیست، مگر اینکه شرط کنند، غیر کاری که مربوط به تجارت و مضاربه است انجام دهد که در این صورت شرط سهیم بودن در سود اشکال ندارد. پنجم: سهم سود هر یک از عامل و مالک تعیین شود و تعیین آن به دو صورت صحیح است: الف: قرار بگذارند هر مقدار سود حاصل شد به نحو کسر مشاع، یعنی چند درصد، مربوط به مالک و چند درصد مربوط به عامل باشد. ب: قرار بگذارند مقدار معینی از سود، مربوط به عامل و بقیه هر چه بود مربوط به مالک باشد، یا برعکس. ششم: عامل قدرتِ انجامِ معامله و تجارت را داشته باشد. هفتم: سود بردن، به وسیله تجارت و خرید و فروش باشد، بنابراین اگر مالک پول و سرمایه را به کسی بدهد که با آن زراعت کند یا خرج مغازه یا تعمیر ماشین کند مضاربه صحیح نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هرگاه مالک و عامل در مقدار سهم عامل اختلاف داشته باشند، مثلاً مالک مدّعی ثلث باشد و عامل مدّعی نصف و بینه نداشته باشند قول مالک با قسم مقدم است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه عامل مدّعی شود که از طرف مالک در انجام بعضی از معاملات مجاز بوده و مالک منکر شود و بینه ای نداشته باشند قول مالک با قسم مقدم است و اگر مالک ادّعا کند که عامل را از انجام بعضی معاملات که بدون منع بر عامل جائز است منع کرده و عامل منکر باشد، قول عامل با قسم مقدم است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] گرو گیرنده حق ندارد قبل از موعد دریافت بدهیِ بدهکار، مال مرهونه را بفروشد بنابراین اگر آن را بفروشد معامله فضولی است و بدون اجازه مالک باطل است و اگر بعداً مالک اجازه دهد یا از اول با اجازه مالک بفروشد پول آن ملک مالک است و رهن هم باطل می شود و رهن گیرنده نمی تواند پول آن را بابت بدهی نزد خود نگه دارد مگر با توافق مالک.
- [آیت الله مظاهری] اگر زارع زراعت نکند، چنانچه زمین در تصرّف او بوده و مالک در آن تصرّفی نداشته است، باید اجاره آن مدّت را به مقدار معمول به مالک بدهد.